سخنی با تو
سه شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۹، ۰۸:۰۱ ب.ظ
با توام ;
تو که مهری ، تو که عشقی ،
تو که همراز شبهای هجری
تو که همسفرم در کوره راه زندگانی
مثال نغمه ی پرشور شعری
همه سازی ،
همه سوزی ،
به گرمی مثل گرمای تموزی
در رخ مــــــــاهرخان خال سیه
به درخشش چون آفتاب نیمروزی
تو صمیمی ، تو نیازی
به نیاز همچو نمازی
تو عزبزم تو خیالی ، در مهر سرحدکمالی
چه بگویم که به تعریف ، نتوان وصف تورا گفت ;
زلقایت نه بِدَر شد، نبیاشقت
من از آن پــــــــــاک الـــــه تمنای وصل تو دارم .
من ازآن دولت حق ، خواهش مهر تو دارم .
از رقیبان دغاء نهراسم ،
چون عزیزی چون تو دارم ،
تو برآنی که بدانی که در این دل چه نوشته است
من برآنم تو ندانی که در آن محض نوشته است ...
" که عزیزم ، دوستت دارم "
#وحیدکیاپور