زمستانی که سبزتر از هر بهاری است. . امسال بهارم را درلختی درختان جشن می گیرم. چرا که جادوگر شهر تاریکی از دیار من گم شد. سلام من به آسمان آبی و شبهای پرستاره... سلام من به ستاره ای درخشان که چون آفتابی می میرد هر شهاب سنگ هرزه گردی در خرمن انوار جهانتاب آن... و سلام من به تنفس در هوای پاک عاشقی 💕
شاید لازم بود این روزها بیایند و برخی دلها بهم نزدیک و بعضبی ادمها از هم فاصله بگیرند ...
دلهایی که انگیزه های بهم نزدیک شدن را باخته و آدمکهایی که می بایست از انها دوری کنیم اما جراتش را نداشتیم .
این روزهای کابوس گونه را به فال نیک می گیرم واز حضرت دوست تمنای خلاصی از این دوران را دارم . اما درس و پند این دوران را تا پایان عمر دوره می کنم و جزوه هایش را برای فرزندانم نگه می دارم .
شوخی نیست ...
اینکه قلب و روحت تسخیر شود .. دلت را آماج پیکانهایی کنی که از چله ای در آنسوی پرچین ها و حصارهایت رها شده ...
اینکه بدانی ممکن است ملعبه ای بیش نباشی اما چهره ای سپاسگزار از خود به نمایش بگذاری
شوخی نیست ...
که ملامتها و سرزنشها را انگیزه و هدفی برای ادامه روزمرگیها و دلمردگیهایت کنی ...
اینکه جایگاهت را رها سازی و قواعد و سیره ات را در معرض اضمحلال قرار دهی ...
شوخی نیست ..
که خط قرمزی روی خطهای قرمزت بکشی و پا روی قولنامه ی شخصیتی خود بگذاری ..
اما شوخی هست ، اینکه کسی که به تو نیاز ندارد ، ابراز نیاز کند ...!!!!!!!!
قلمت را بردار و بارها و بارها بنویس
زندگی زبباست ...
پلشتیها ، زشتیها و دل ناخواسته هایت را و توهمات و رویاهای بی خردانه ات را در کیسه ای بریز و گره زده و مهروموم به رودخانه فراموشی بسپار ...
دنیایت را زیبا خواهی یافت ...
مثل همیشه ...
قول می دهم
چه معجزه ای است خرداد ;
مرز طراوت و لطافت اردیبهشت و گرمای محبت تیر ...
چه میمون است خرداد
که مام جویبارها و نهرهای کوهساران است و هاتف فرا رسیدن گرمای امید و زندگی بخش انچه که تشنه ی امید به ادامه است ..
و چه زیباست خرداد که با میلاد تو بزک شده...
میلادت مبارک.
از یه جایی به بعد همه چیز برات رنگ می بازند ..
حتی چیزهایی که فکرشو نمی کردی که بتونی لحظه ای فارغ از اونها نفس بکشی !
از یه جایی به بعد انگیزه ها و امیدهات برات پوشالی و ملعبه به نظر میان ...
و اون موقعی هست که بفهمی تا کنون نفهمیدی !
نفهمیدی دنبال چی هستی ..نفهمیدی چیزی رو که بدست آوردی همونیه که دنبالش بودی ...
از یه جایی به بعد همه چیز دوباره برات رنگی و معنادار میشن
و اون موقعی هست که بفهمی همه چیز داری و همه اوقات دل انگیزت از آن توست ...چیزی که مدتها چشمت رو بروشون بسته بودی ...
و نهایت از یه جایی به بعد خودت رو خوشبخت و وارسته می بینی ..و اون موقعی هست که می بینی همه این چیزهای رنگی و غیر رنگی ، معنادار و بی معنا ، بدست آمده و از دست رفته ..و...و... همه اینها مجازیند و حقیقتت در جایی هست که تا حالا هیچ ذهنیتی ازش نداشتی و کسی هم نداره ...
بجایی رهسپاری که واقعیت محض هست و درستی ..
جایی که نه غم دلخراشی وجود داره و نه دلخوشی الکی ..
همه چیز واقعیاند همه چیز خواستنین همه چیز مال تو و برای توست ...
چقدر آرامش داره این بستر و این پنجره ی رو به نور و زیبایی که افکارمو معطوف کرد به جایی زیباتر و دل انگیز تر از هرجایی در دنیای پر از تردید ، پر از غصه و پر از سودجوییها و محاسبات خودخواهانهی ادمکهایی که روزی برات ملکهی خوبی بودند ...
مُهلکی مُهلِک تر از تیغ جفایش نیست نیست
نازکی نازک تر از بند وفایش نیست نیست
مرهم وتیمار و بالینی برایم هست هست
انکه او مرهم نهد زخمِ قَفایم ، نیست نیست
"دل" که با عشقش بیارامد ، به واقع بود بود
"دل به این دیوانگی" وفق مرادش نیست نیست !
با نِگه مخموره ام کرد و دل ازما برد برد
غافل از این بوده ام خَمّارِ واثِق نیست نیست
در پیِ نامحرمان پیمان زِ یادش رفت رفت
این جفا مذموم در قانون عشقش نیست نیست
ای که این مرثیه را خوانی تو اینک ، گوش گوش
عاشقی بر غمزه و اطوار دلبر نیست نیست
تا که از نامردمی آه از نهادت رَست رَست
برحذر از عاشقی ! عهدو وفایی نیست نیست
فروردین 99
#وحید_کیاپور
#تنها
نباشم ببینم
که زخم تن زخمی را درپناه بیداد از چشمها پنهان کنی ...
نباشم ببینم
از پناه داشتن در مٵوای جفا لبختد خرسندی برلب داشته باشی ، لبی که زخمی از
دست ناپاک جفاست و با تبسم لاجرمت ، خون از جراحتش سرازیر می شود .
نباشم ببینم
که بودم و تو برای گناه ناکرده ات نادم و پشیمان شدی ...
که بودم و تو بی پناه و تنها ناگزیر در لانه گرگ مامن گزیدی ...
نباشم ببینم که روزی دیگر به اشدّ ستم زیر پا لگدمال باشی به این گناه که ظلم را در اغوش
کشیدی و دادخواهیت به جایی نرسید ...
نباشم که ببینمت ....
و نباشم که ببینمت ...
نبودن دراختیارم نیست اما ندیدن را خوب میدانم .
نبینمت تا تراشیده نشوم ..نبینمت تا افول خورشید قدرتت را نبینم ..
نباشم ببینم !
#وحیدکیاپور