با توام ;
تو که مهری ، تو که عشقی ،
تو که همراز شبهای هجری
تو که همسفرم در کوره راه زندگانی
مثال نغمه ی پرشور شعری
همه سازی ،
همه سوزی ،
به گرمی مثل گرمای تموزی
در رخ مــــــــاهرخان خال سیه
به درخشش چون آفتاب نیمروزی
تو صمیمی ، تو نیازی
به نیاز همچو نمازی
تو عزبزم تو خیالی ، در مهر سرحدکمالی
چه بگویم که به تعریف ، نتوان وصف تورا گفت ;
زلقایت نه بِدَر شد، نبیاشقت
من از آن پــــــــــاک الـــــه تمنای وصل تو دارم .
من ازآن دولت حق ، خواهش مهر تو دارم .
از رقیبان دغاء نهراسم ،
چون عزیزی چون تو دارم ،
تو برآنی که بدانی که در این دل چه نوشته است
من برآنم تو ندانی که در آن محض نوشته است ...
" که عزیزم ، دوستت دارم "
#وحیدکیاپور
سلام والی شهر قلبم .
دیشب درب شهرتو باز گذاشته بودی ..
نگهبانهای دروازه ی شهر بخواب رفته بودند .
حواست به شهرت هست ؟ سر دیوارها کماندارهارو مرخص کرده بودی ؟!! صدای
جارچی نیمه شب رو نشنیدم ! کسی نگفت " اسوده بخوابید ...شهر در امن و امان است !"
دیشب شهرت در امن و امان نبود ؟ !!!
کجا رفته بودی که ملازمان از غیبت چشمان بیدارتو نه بیدار بودند و نه جار زدند و نه
کمان بدست گرفتند ؟؟
حواست به شهرت نیست عزیز...حواست به شهرت نیست .!!!!
دور از رخ تو با دل شیدا چکنم ؟
چکنم با غم و با حسرت فردا چکنم
دلم از خواهش دیدارتو خونست کنون
تو بگو با دل و با خواهش بیجا چکنم
هردم از باده ی گلرنگ لبت مست بدم
فارغ از ساغر تو با می و مینا چکنم ؟
منکه از مشربه ی عشق تو سیراب بدم
زین همه تشنگی با نهر مصفا چکنم ..؟
شب که از زمزمه ی نغمه ی تو خواب شدم
بهر این چشمه ی خون با لو و لالا چکنم ؟
دیدم از خانه ی من رخت سفر بستی دوش
گیرمی کور بدم با دل بینا چکنم ...؟
چکنم حال که از عشق تو بیرون شدم
با غم دلشدگی ، این غم عظمی چکنم ؟
#وحیدکیاپور