هنوز یادم هست خشکسالی دل کویرم را ...
یادم هست بخل آسمان تنهایی و نومیدی از زندگی سوت و کورم را ...
دریغ از قطره ای که خاک سوزان دلم را به نمی  میهمان کند و رستنی سبزی که بوی طراوت و نشاط را به دل مچاله ام بچشاند..
بهار طبیعت با تموز داغ متمایز نبود برای من .تا اینکه با آمدنت بهار زندگیم با بهار طبیعت پیوند خورد. اسمان مهرتو بود که کویر داغ دلم را سیراب از باران عشق کرد و رستن شاخه نرگسهای زیبا و لاله عباسی های با نشاط با طراوت روی عین ارکیده ات آغاز شد .آغاز زندگی ، آغاز تنفس درهوای عاشقی و آغاز با هم بودن .آنهم از جنس تو . تویی که بهترینی.
اگر فقط همسر بودی مستحق این همه ستودن نمی دیدمت ، تو بهانه ی زندگی هستی .
عزیز دلم تولدت مبارک ..heart