دلنوشته های وحید کیاپور

فرهنگی.ادبی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۱۲ فروردين ۹۹، ۱۶:۰۶ - علی شبانه
    همم...

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مجید صالحی» ثبت شده است

هوای عاشقی

دوشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۹، ۰۹:۱۲ ب.ظ

زمستانی که سبزتر از هر بهاری است. . امسال بهارم را درلختی درختان جشن می گیرم. چرا که جادوگر شهر تاریکی از دیار من گم شد. سلام من به آسمان آبی و شبهای پرستاره... سلام من به ستاره ای درخشان که چون آفتابی  می میرد هر شهاب سنگ هرزه گردی در خرمن انوار جهانتاب آن... و سلام من به تنفس در هوای پاک عاشقی 💕

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۹ ، ۲۱:۱۲
وحید کیاپور

شوخی با احساس ممنوع

شنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۹، ۰۶:۲۸ ق.ظ

شوخی نیست ...
اینکه قلب و روحت تسخیر شود .. دلت را آماج  پیکانهایی کنی که از چله ای  در آنسوی پرچین ها  و حصارهایت رها شده ...
اینکه بدانی ممکن است ملعبه ای بیش نباشی اما چهره ای سپاسگزار از خود به نمایش بگذاری   

شوخی نیست ...
که  ملامتها و سرزنشها را انگیزه و هدفی برای ادامه روزمرگیها و دلمردگیهایت کنی ...
اینکه جایگاهت  را رها سازی و قواعد و سیره ات را در معرض  اضمحلال قرار دهی ...

شوخی نیست ..
که خط قرمزی روی خطهای قرمزت بکشی  و پا روی قولنامه ی شخصیتی خود بگذاری ..
اما شوخی هست ، اینکه کسی که به تو نیاز ندارد ، ابراز نیاز کند ...!!!!!!!! 
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۹ ، ۰۶:۲۸
وحید کیاپور

متولد خرداد

جمعه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۲۸ ب.ظ

چه معجزه ای است خرداد ;
مرز طراوت و لطافت اردیبهشت  و گرمای محبت تیر ...


چه میمون است خرداد  
که مام جویبارها و نهرهای  کوهساران است و  هاتف فرا رسیدن گرمای امید و زندگی بخش انچه که تشنه ی امید به ادامه است ..


و چه زیباست خرداد  که با میلاد تو  بزک  شده...
میلادت مبارک.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۹ ، ۲۱:۲۸
وحید کیاپور

پرواز را بخاطر بسپار

جمعه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۱۵ ب.ظ

از یه جایی به بعد همه چیز برات رنگ می بازند ..

حتی چیزهایی که فکرشو نمی کردی که بتونی لحظه ای فارغ از اونها نفس بکشی !

از یه جایی به بعد انگیزه ها و امیدهات برات پوشالی و ملعبه به نظر میان ...

و اون موقعی هست که بفهمی تا کنون  نفهمیدی ! 

 

نفهمیدی دنبال چی هستی ..نفهمیدی چیزی رو که بدست آوردی همونیه که دنبالش بودی ...

از یه جایی به بعد همه چیز دوباره برات رنگی و معنادار میشن 

و اون موقعی هست که بفهمی همه چیز داری  و همه اوقات دل انگیزت از آن توست ...چیزی که مدتها چشمت رو بروشون بسته بودی ...

و نهایت از یه جایی به بعد  خودت رو خوشبخت و وارسته می بینی ..و اون موقعی  هست که  می بینی همه این چیزهای رنگی و غیر رنگی ، معنادار و بی معنا ،  بدست آمده و از دست رفته ..و...و... همه اینها مجازیند و حقیقتت در جایی هست  که تا حالا هیچ ذهنیتی ازش نداشتی و کسی هم نداره ...

بجایی رهسپاری که واقعیت محض هست و درستی ..

جایی که نه غم دلخراشی وجود داره و نه دلخوشی الکی ..

همه چیز واقعی‌اند همه چیز خواستنین همه چیز مال تو و برای توست ...

چقدر آرامش داره این بستر و این پنجره ی  رو به نور و زیبایی که افکارمو معطوف کرد به جایی زیباتر و دل انگیز تر  از هرجایی در دنیای پر از تردید ، پر از غصه و پر از سودجوییها و محاسبات خودخواهانه‌ی ادمکهایی که روزی برات ملکه‌ی خوبی بودند ...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۹ ، ۲۱:۱۵
وحید کیاپور

چاره درد

سه شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۹، ۰۸:۱۹ ب.ظ

خواهم که در آغوش تو ای یار بمیرم

از درد تو ای یـــــار وفـــــادار بمیــرم

 

ناگـفتـــــن سرّ غم تو باعث آنـــــست

یا که بیمار شوم یا که به یکبار بمیرم 

 

هرچنـــــد مرا محـــــرم اسرار ندانی 

ناچار ندانســـــته ی اســـــرار بمیـرم 

 

دوش گوهر اشک تو در نرگس جادو 

لغزیـــــد و زلغزیـــــدن آن زار بمیرم 

 

اشک چاره ی ناچـاره ی درد است ولیکن

چاره آن است کزین چاره به ناچار بمیرم

 

ای که با جمعی و بی جمع نیارامی تو 

زان هراسم که بدور از تو و بی یار بمیرم

 

روی گلگون تو جان و رمقم می بخشد 

راضی مشـــو در حســرت گلزار بمیرم 

 

همه شب تا بسحر ورد زبان منِ "تنها"ست

از درد تو ای یـــــار وفـــــادار  بمیـــــرم 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۹ ، ۲۰:۱۹
وحید کیاپور

کویر عمر

پنجشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۹، ۰۲:۱۴ ق.ظ

در کویر عمر ما او تک گل بیخار بود  

همدم شبهای ما آن نرگس بیدار بود   

 


تا که بود از مهر بی پایان خود حرفی نگفت

هرکه بود آن مه جبین از عشق ما بیمار بود


موی پرچین را بمضراب دوناخن می نواخت

گویی آوای سه تار و نغمه ی سیتار بود


جهد او حاصل نشد تادرکشد جام شباب

تر نشد یک لحظه کامش مرغ بوتیمار بود


پیش پای مهر او ما عشق خود گردن زدیم

آنچه بود عشقی نبود مذبوح بی مقدار بود


او محاط از  فرق وهجرو زجر دلتنگی زما

ما محیط رفق او ، او نقطه ی پرگار بود

 


زان صباحی که فراق امّید " تنها " را برید

از فراغ از  زندگی از عاشقی بیزار بود


#وحیدکیاپور(تنها)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۹ ، ۰۲:۱۴
وحید کیاپور

زیبای خفته

دوشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۹، ۰۱:۰۶ ق.ظ

 






امیدوارم در ارامش خوابیده باشی . خوابی عمیق و دلچسب . چشمان من بیدارند . اما ذهن و روحم پیش تو ودر کنار بالین توست . پوششی برای تن "ارام خفته" ی تو که مبادا  پوششت را کنار زده باشی و التیام است برای ذهن خسته ات که مبادا نیارامد و بیدارت کند . واهمه دارم به چائیدن و  از خواب پریدنت . 
عشقمی و خواهی بود تا زمانیکه ترجمه ی عشق برایم اشناست .تا روزی که  حرارت عشق را تن زمهریرم حس کند و تا شبی که خورشیدش دل ساکت و تاریکم را به ضیاء مبارکش منور گرداند .
بخواب عزیزم که من بیدارم .برای خفتن من هزاران سال مهلت هست . پلک نمی زنم که طرفه العینی دیدنت را از کف ندهم که برای دیدنت زمان شتابان گذراست .
عشقم ! عشقم بمان ...عشقم باش ...و عشق را مدام برایم زمزمه کن که من به زمزمه ی عشق تو در واپسین سالهای عمر ، زنده به عشق شدم . عشقم را باور کن ، وضو ساز و در سجده گاهش برایم نماز امال بخوان که ذات حضرتش مرا از عشق تو محروم نسازد .



#وحید_کیاپور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۹ ، ۰۱:۰۶
وحید کیاپور

غم عظمی

دوشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۹، ۱۲:۵۸ ق.ظ

غم عظمی

 

دور از رخ تو با دل شیدا چکنم ؟ 
 

چکنم با غم و با حسرت فردا چکنم 

 

 

دلم از خواهش دیدارتو خونست کنون
 

تو بگو با دل و با خواهش بیجا چکنم 

 

 

هردم از باده ی گلرنگ لبت مست بدم 
 

فارغ از ساغر تو با می و مینا چکنم ؟ 

 

 

منکه از مشربه ی عشق تو سیراب بدم
 

زین همه تشنگی با نهر مصفا چکنم  ..؟ 

 

 

شب که از زمزمه ی نغمه ی تو خواب شدم
 

بهر این چشمه ی خون با لو و لالا چکنم ؟


 

دیدم از خانه ی من رخت سفر بستی دوش 
 

گیرمی کور بدم با دل بینا  چکنم ...؟ 

 

 

چکنم حال که از عشق  تو بیرون شدم 
 

با غم دلشدگی ، این غم عظمی چکنم ؟

 

#وحیدکیاپور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۹ ، ۰۰:۵۸
وحید کیاپور

متولد اسفند

دوشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۹، ۱۲:۵۳ ق.ظ

متولد اسفند

در اسمان شب غوغایی بود ..
ستاره ها عاشقانه چشمک میزدند ... 
ماه بزک کرده و آراسته تر از همیشه نگران فردا بود ...  
رݟیبی ماهرو در راه است ....

 

 

 

 

خورشید شرمسار از طلوع .....
گویی خواهد آمد آن نگار فروزنده روی و مهــــــــــر وش خوبروی ...

اتفاقی در راه است ...
باد و باران کوی و برزن را اب و جارو می کنند ...
 چه کسی غم پرستوهای مهاجر را می فهمد ...؟؟؟

که لابد به ترک شهر و ضیافتی فرخنده و باشکوهند ... 

هوا بس سرد است 
و شلاقهای بیرحمانه باد کالبد نحیفشان را خرد می کند....  

بمانند می میرند  ، بروند  دلمرده اند ..

رسیدنی در پیش است ، 
و زمان ابستن  تولدی ، تا  بارو بنه اش را بر زمین بگذارد ....🕔


و آمــــــــــد 🌸
آن نگار مهروش و آن مهروی اراسته تر از ماه ...
و آن عاشق تر از ستاره ... 
نازنینی به ناز و به غمزه ای هوش ربا ...

اولین گریستنت مبارک 🌸🌸🌸

پاینده ، برقرار و مانا باشید

#وحید کیاپور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۹ ، ۰۰:۵۳
وحید کیاپور

بهانه عشق

دوشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۹، ۱۲:۴۶ ق.ظ

بهانه‌ی عشق

بهانه ای باید

 

 

تا جهانی افریده شود و کائنات ظهور کنند

فصول یکی یکی و پشت در پشت  یکدگر را بدرقه کنند و رنگ و لعابی متفاوت ومتمایز را به منصه ی ظهور رسانند ...

خورشید فَلَق  جهان افروز شود  و در منزل َشَفَق  چشم بر دنیا ببندد.

ستارگانِ شب  بذر چشمک در  دامنه ی اسمان بکارند و افتاب صبح انها را بدرود .

زندگی آغاز شود ، پرنده بر سر دار نغمه سراید ،  ماهی در قعر دریا با  گردنبندی از حباب   عروس دریا  را رونمایی کند 
و قاصدک  زنجیر از پای بگسلد و مژده های شیرین و روحبخش بر ادمیان بپراکند ....


آری .. 

اینها را بهانه ای باید ....

و زندگی را هم  انگیزه ای است بنام  "عشق" 
 و عشق  بهانه ای خواهد تا متبلور شود  ،  نمو یابد و   متعالی گردد....

و تو ای  "زن"  ای دامان پاک ، ای رسول پاکی ... ای خداوندگار مهر ....

 بهانه ی عشقی ❤️

 

#وحید_کیاپور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۹ ، ۰۰:۴۶
وحید کیاپور