در اسمان شب غوغایی بود ..
ستاره ها عاشقانه چشمک میزدند ... 
ماه بزک کرده و آراسته تر از همیشه نگران فردا بود ...  
رݟیبی ماهرو در راه است ....

 

 

 

 

خورشید شرمسار از طلوع .....
گویی خواهد آمد آن نگار فروزنده روی و مهــــــــــر وش خوبروی ...

اتفاقی در راه است ...
باد و باران کوی و برزن را اب و جارو می کنند ...
 چه کسی غم پرستوهای مهاجر را می فهمد ...؟؟؟

که لابد به ترک شهر و ضیافتی فرخنده و باشکوهند ... 

هوا بس سرد است 
و شلاقهای بیرحمانه باد کالبد نحیفشان را خرد می کند....  

بمانند می میرند  ، بروند  دلمرده اند ..

رسیدنی در پیش است ، 
و زمان ابستن  تولدی ، تا  بارو بنه اش را بر زمین بگذارد ....🕔


و آمــــــــــد 🌸
آن نگار مهروش و آن مهروی اراسته تر از ماه ...
و آن عاشق تر از ستاره ... 
نازنینی به ناز و به غمزه ای هوش ربا ...

اولین گریستنت مبارک 🌸🌸🌸

پاینده ، برقرار و مانا باشید

#وحید کیاپور