بیداد
نباشم ببینم
که زخم تن زخمی را درپناه بیداد از چشمها پنهان کنی ...
نباشم ببینم
از پناه داشتن در مٵوای جفا لبختد خرسندی برلب داشته باشی ، لبی که زخمی از
دست ناپاک جفاست و با تبسم لاجرمت ، خون از جراحتش سرازیر می شود .
نباشم ببینم
که بودم و تو برای گناه ناکرده ات نادم و پشیمان شدی ...
که بودم و تو بی پناه و تنها ناگزیر در لانه گرگ مامن گزیدی ...
نباشم ببینم که روزی دیگر به اشدّ ستم زیر پا لگدمال باشی به این گناه که ظلم را در اغوش
کشیدی و دادخواهیت به جایی نرسید ...
نباشم که ببینمت ....
و نباشم که ببینمت ...
نبودن دراختیارم نیست اما ندیدن را خوب میدانم .
نبینمت تا تراشیده نشوم ..نبینمت تا افول خورشید قدرتت را نبینم ..
نباشم ببینم !
#وحیدکیاپور