دلنوشته های وحید کیاپور

فرهنگی.ادبی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۱۲ فروردين ۹۹، ۱۶:۰۶ - علی شبانه
    همم...

۳۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «وحیدکیاپور» ثبت شده است

متولد خرداد

جمعه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۲۸ ب.ظ

چه معجزه ای است خرداد ;
مرز طراوت و لطافت اردیبهشت  و گرمای محبت تیر ...


چه میمون است خرداد  
که مام جویبارها و نهرهای  کوهساران است و  هاتف فرا رسیدن گرمای امید و زندگی بخش انچه که تشنه ی امید به ادامه است ..


و چه زیباست خرداد  که با میلاد تو  بزک  شده...
میلادت مبارک.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۹ ، ۲۱:۲۸
وحید کیاپور

پرواز را بخاطر بسپار

جمعه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۱۵ ب.ظ

از یه جایی به بعد همه چیز برات رنگ می بازند ..

حتی چیزهایی که فکرشو نمی کردی که بتونی لحظه ای فارغ از اونها نفس بکشی !

از یه جایی به بعد انگیزه ها و امیدهات برات پوشالی و ملعبه به نظر میان ...

و اون موقعی هست که بفهمی تا کنون  نفهمیدی ! 

 

نفهمیدی دنبال چی هستی ..نفهمیدی چیزی رو که بدست آوردی همونیه که دنبالش بودی ...

از یه جایی به بعد همه چیز دوباره برات رنگی و معنادار میشن 

و اون موقعی هست که بفهمی همه چیز داری  و همه اوقات دل انگیزت از آن توست ...چیزی که مدتها چشمت رو بروشون بسته بودی ...

و نهایت از یه جایی به بعد  خودت رو خوشبخت و وارسته می بینی ..و اون موقعی  هست که  می بینی همه این چیزهای رنگی و غیر رنگی ، معنادار و بی معنا ،  بدست آمده و از دست رفته ..و...و... همه اینها مجازیند و حقیقتت در جایی هست  که تا حالا هیچ ذهنیتی ازش نداشتی و کسی هم نداره ...

بجایی رهسپاری که واقعیت محض هست و درستی ..

جایی که نه غم دلخراشی وجود داره و نه دلخوشی الکی ..

همه چیز واقعی‌اند همه چیز خواستنین همه چیز مال تو و برای توست ...

چقدر آرامش داره این بستر و این پنجره ی  رو به نور و زیبایی که افکارمو معطوف کرد به جایی زیباتر و دل انگیز تر  از هرجایی در دنیای پر از تردید ، پر از غصه و پر از سودجوییها و محاسبات خودخواهانه‌ی ادمکهایی که روزی برات ملکه‌ی خوبی بودند ...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۹ ، ۲۱:۱۵
وحید کیاپور

عید فطر

يكشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۹، ۰۴:۰۵ ب.ظ

طاعی 
بفرمانش حرام کردی  نوشیدن را ...
مذموم دانستی خوردن را ..
اطاعتش کردی چون بهترین است و طاعتش طریق رستگاری ..
طاعتت قبول حق ..

حضرتش فرامین دیگری هم دارد و آن دگر خواهی و نوع دوستی است ..
عشق  است و فداکاری ..
عشق ورزیدن به انچه او عشق می ورزد ، و ایثار برای انچه مورد بخشایشش است .
هر ماه ماه صیام است ..
هر بانگ اذان شروع عشق ورزیها و پایان بدخواهیهاست ...
و تو ای طاعی پیروز در  دایره ی عشق  ،  بازهم پیروز باش و بازهم عشق بورز و بازهم زبان  و چشم و گوش را بفرمانش  بده ..
و با همان روح لطیف و زبان صادق  و چشم  پاک ، مرا به تزکیه دعوت کن ، به کلام زیبایت صدایم کن  و به دیده مهر نگاهم کن ...
بلکه بشوم آنچه تو هستی ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۹ ، ۱۶:۰۵
وحید کیاپور

ملکه اردیبهشت

چهارشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۳:۰۱ ب.ظ

 

موسم خرمی دشت و دمن است و  گاهه ی مستی چشمان غزل خوان ...

فصل نشو و نمای نبات در غایت و  گلبنهای تمام شکفته‌ی گلشن  و لطافت هواست    ...

امپراطوری "اردیبهشت" ; 

این "نگاهبان زمین"  و "برپا 

کننده ی نظم در هستی"  را 

خرمی هست و نشاط ، 

شکوفایی هست و طراوت ، 

وصال هست و نیل به دامان 

جانان ،  نمو هست و 

بالندگی ،  میلاد هست و 

نورسیدگی ..

این امپراطوری را ملکه ای 

است نشسته بر سریر سبز 

بهار و طلایه دار شور زندگی  

و عطر مشک سای 

سرزندگی ..

ملکه اردیبهشت ...

میلادت مبارک 🌸

#کیا

تهران _بیست چهارم اردیبهشت ۹۹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۵:۰۱
وحید کیاپور

روزی معلم ...!

جمعه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۱:۰۹ ب.ظ

معلم عزیزم
ممنونم 
که بمن اموختی منطقِ  چگونه بودن را 
چگونه گفتن را  و چگونه  عمل کردن را    

تو بودی که آموختی چگونه تلاش کنم 
که برسم به آن مقصد مطمئنی که خود آنرا برایم مهیا کرده بودی .. 

تو بودی که به من درس تحملِ  محنتها ، ممارست در نیل به مقصود  و  ایمان به تواناییهایم را  کلام به کلام و  خط به خط آموختی ...

تو همان بودی که به شوقت سالیانِ عمر را چشم دوخته به لبهای درّ افشانت ، گوش جان سپردم به آنچه تو نیک می پنداری و تو قدر می دانی .  

ممنونم از تو بخاطر تمام سالیانی که رشته رشته موی سپید کردی تا من ذره ذره بالنده شوم ...

ممنونم از تو برای همه این سالهایی که نفس به نفس با من و دل نگرانم بودی .  

از تاریخ گفتی و اندرز گوی شدی تا عبرت گیرم و طریق راست طی کنم ،... از حساب گفتی که محاسبه کنم خود را و انچه بدان عمل می کنم ... از جبر و هندسه گفتی که جبر زمانه را بپذیرم و زیر بار سنگینش کمر خم نکنم و خود را همواره در مرکز   سه راس مثلث ایمان ، تلاش و راس سومی  ببینم !!!! 

اما معلم عزیزم ! آن راس سوم چه ؟ 
از آن حرفی نزدی !!!؟؟  

و در آن روزگاران ندانستم که راس سوم کدامست ! به امید دانستن آن ،  به کلاس بالاتر رفتم  باز هم  نگفتی  .و همینطور کلاس بالاتر و بالاتر  ... و باز نگفتی و نگفتی !!!!!

تا آنکه نیمکتهای مکتبخانه دیگر گنجایشم را نداشتند و از درس و مکتب فارغ شدم و آخر  ، زمانه بمن نهیب زد که راس سوم همان "عشق" است ..

معلم عزیزم 
چرا از عشق نگفتی؟ 
چرا از بشماره افتادن ضربان قلب و پریدن رنگ از رخسار نگفتی ؟؟؟

مکتبت ماوای اموختن بود ... جایی برای تفهیم مفهوم عشق ،  برای ذهنی خالی از جنجالها و کشمکشهای دوران ، لوح سپیدی که آماده ی حک کردن هر  فرازی از فرازهای  لازمه زندگی بود ! 

آنچه تو بمن نیاموختی زمانه همچون گرزی  بر سر و رویم کوفت  و برخاکم نشاند ... نه آنکه بیاموزد ، بلکه بفهماندم که نیاموختم ..!!!!

زمانه درس نمی دهد ..فقط امتحان می کند ..و من درس نیاموخته  مردود این امتحان شدم !!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۳:۰۹
وحید کیاپور

متولد اردیبهشت

سه شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۰:۵۱ ب.ظ

چه زیباست  رویش جوانه ها ی سر براورده از یخهای زمستان ...

چه زیباست خرمی دشت و دمن و چه دلچسب است گرمای افتاب اردیبهشت ...

چه باطراوت است  باران بهار   که می شوید صورت های اشک الود  از جفای سرما  و می زداید  غصه از دلهای   اکنده از غم انتظار بهاران را ...

چه زیباست بازگشت پرتدها ی مهاجر  و  رقص سنجاقکها و بازیگوشی سنجابهای  بیشه زار ...

و چه زیباتر که میلادت  فرخندگی و میمنت این  همه موهبت را دوچندان می کتد ...

میلادت مبارک ...🌸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۲:۵۱
وحید کیاپور

حذر از عشق

شنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۹، ۰۷:۴۱ ب.ظ

مُهلکی مُهلِک تر از  تیغ جفایش نیست نیست

نازکی نازک تر از بند وفایش نیست نیست

مرهم وتیمار و بالینی  برایم هست هست

انکه او مرهم نهد زخمِ قَفایم ، نیست نیست 

"دل" که با عشقش بیارامد ، به واقع بود بود

"دل به این دیوانگی"  وفق مرادش نیست نیست !

با نِگه  مخموره ام کرد و  دل ازما  برد برد

غافل از این بوده ام خَمّارِ واثِق نیست نیست

در پیِ نامحرمان  پیمان زِ یادش  رفت رفت

این جفا مذموم در قانون عشقش نیست نیست

ای که این مرثیه را خوانی تو اینک  ، گوش گوش

عاشقی بر غمزه و اطوار دلبر  نیست نیست

تا که از نامردمی آه  از نهادت  رَست رَست

برحذر از عاشقی ! عهدو وفایی نیست نیست

 

فروردین 99
#وحید_کیاپور
#تنها

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۹ ، ۱۹:۴۱
وحید کیاپور

خط آخر

سه شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۹، ۰۸:۰۷ ب.ظ

مدتها در آرزویت  خون دل را از دیده بدامان روان ساختم .. 


اسمان دلم پرنده خیالت را در آغوش کشید و افقها را بهم دوخت ...


اشیانی از محبت برای او ساختم و ماوایی گزیدم که شاید لحظه ای در آن بیارامد و این درمانده را

تسکین قلب باشد .


شبهای تار را دوست می داشتم که خواب را به ارمغان می اورد تا شاید تورا در خواب همراه ببینم .


ادمکهای دغل را دوست می داشتم چون بوی  تورا وانمود می کردند ، بوی محبت .


نامت را دوست می داشتم  که دریایی از مفهوم بود ، معنایی از دانستگی و  حذق.


اما نه پرنده خیالت در آسمان من قرار یافت و نه قدم رنجه به دربای رویای شبانه ی من نمودی ، 


نه محبت راستین را در آدمکهای سبک مغز یافتم و نه از دریای محبت تو نصیبی داشتم ،

می بایست باور کرد  می بایست اذعان داشت که  تو نه آنی که  دلم عمری او را در

کوچه پس کوچه های تنهایی هوار می کشید...


 


دگر کافیست ! 

فضای قلبم را به عشقی حقیقی  مملو می سازم.عشقی که همراز و همراه من است ..


عشقی که با من و در تب و تاب من است ...

عشق به او که واحد است و معشوقی جز او نیست ...


اسمانم را به پرنده ای زیبا می سپارم که جولنکه عشق ورزی او باشد ، اسمانی از جنس

حقیقت .


قصه ی نا تمامت را رها می سازم ..

و خودرا به حقایق می اویزم ...

که تا در حقیقت به حقیقت برسم و نه درخیال به حقیقت .

حقیقت تو خیالی است که من پرورده ام 

خیال تو   رویایی است که من تعبیر نموده ام 

تو را به خیالهای خود و خیالهایم را به فراموشی می سپارم ...

از من مرنج و خرده مگیر که کلوخ انداز را پاداش سنگ است ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۹ ، ۲۰:۰۷
وحید کیاپور

سخنی با تو

سه شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۹، ۰۸:۰۱ ب.ظ

با توام ;

تو که مهری ، تو که عشقی ، 


تو که همراز شبهای هجری 


تو که همسفرم در کوره راه زندگانی


مثال نغمه ی پرشور شعری 


همه سازی ، 


همه سوزی ،

 

به گرمی مثل گرمای تموزی 


در رخ مــــــــاهرخان خال سیه


به درخشش چون آفتاب نیمروزی

 

تو صمیمی ، تو نیازی 


به نیاز همچو نمازی 

 


تو عزبزم تو خیالی ، در مهر سرحدکمالی 

 


چه بگویم که به تعریف ، نتوان وصف تورا گفت ;

 

زلقایت نه بِدَر شد، نبیاشقت

 

من از آن پــــــــــاک الـــــه تمنای وصل تو دارم .

 

من ازآن دولت حق ، خواهش مهر تو دارم .

 

از رقیبان دغاء نهراسم ،


چون عزیزی چون تو دارم ،


تو برآنی که بدانی که در این دل چه نوشته است


من برآنم تو ندانی که در آن محض نوشته است ...


" که عزیزم ، دوستت دارم "



#وحیدکیاپور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۹ ، ۲۰:۰۱
وحید کیاپور

وقتی نیستی

سه شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۹، ۰۴:۰۲ ب.ظ

وقتی نیستی سرزمینم سرزمین نارنیاست ،

یخبندان و خاموش، 

تاریکی و ظلمات ،

 ملکه ی افتابی ای باید تا اب کند یخهای دلسردی و نومیدیها را .

وقتی که نیستی، اهریمن شریر تنهایی به هربهانه ای مرا تهدید به بی کسی و یاس می کند ...

تو که نیستی لحظه هایم یخ الود و زمهریر است .


باش و بتاب که تن سردم  گرمای حضورت را نیاز می داند .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۹ ، ۱۶:۰۲
وحید کیاپور