دلنوشته های وحید کیاپور

فرهنگی.ادبی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۱۲ فروردين ۹۹، ۱۶:۰۶ - علی شبانه
    همم...

۳۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «vahid kiapoor» ثبت شده است

عید فطر

يكشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۹، ۰۴:۰۵ ب.ظ

طاعی 
بفرمانش حرام کردی  نوشیدن را ...
مذموم دانستی خوردن را ..
اطاعتش کردی چون بهترین است و طاعتش طریق رستگاری ..
طاعتت قبول حق ..

حضرتش فرامین دیگری هم دارد و آن دگر خواهی و نوع دوستی است ..
عشق  است و فداکاری ..
عشق ورزیدن به انچه او عشق می ورزد ، و ایثار برای انچه مورد بخشایشش است .
هر ماه ماه صیام است ..
هر بانگ اذان شروع عشق ورزیها و پایان بدخواهیهاست ...
و تو ای طاعی پیروز در  دایره ی عشق  ،  بازهم پیروز باش و بازهم عشق بورز و بازهم زبان  و چشم و گوش را بفرمانش  بده ..
و با همان روح لطیف و زبان صادق  و چشم  پاک ، مرا به تزکیه دعوت کن ، به کلام زیبایت صدایم کن  و به دیده مهر نگاهم کن ...
بلکه بشوم آنچه تو هستی ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۹ ، ۱۶:۰۵
وحید کیاپور

ملکه اردیبهشت

چهارشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۳:۰۱ ب.ظ

 

موسم خرمی دشت و دمن است و  گاهه ی مستی چشمان غزل خوان ...

فصل نشو و نمای نبات در غایت و  گلبنهای تمام شکفته‌ی گلشن  و لطافت هواست    ...

امپراطوری "اردیبهشت" ; 

این "نگاهبان زمین"  و "برپا 

کننده ی نظم در هستی"  را 

خرمی هست و نشاط ، 

شکوفایی هست و طراوت ، 

وصال هست و نیل به دامان 

جانان ،  نمو هست و 

بالندگی ،  میلاد هست و 

نورسیدگی ..

این امپراطوری را ملکه ای 

است نشسته بر سریر سبز 

بهار و طلایه دار شور زندگی  

و عطر مشک سای 

سرزندگی ..

ملکه اردیبهشت ...

میلادت مبارک 🌸

#کیا

تهران _بیست چهارم اردیبهشت ۹۹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۵:۰۱
وحید کیاپور

روزی معلم ...!

جمعه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۱:۰۹ ب.ظ

معلم عزیزم
ممنونم 
که بمن اموختی منطقِ  چگونه بودن را 
چگونه گفتن را  و چگونه  عمل کردن را    

تو بودی که آموختی چگونه تلاش کنم 
که برسم به آن مقصد مطمئنی که خود آنرا برایم مهیا کرده بودی .. 

تو بودی که به من درس تحملِ  محنتها ، ممارست در نیل به مقصود  و  ایمان به تواناییهایم را  کلام به کلام و  خط به خط آموختی ...

تو همان بودی که به شوقت سالیانِ عمر را چشم دوخته به لبهای درّ افشانت ، گوش جان سپردم به آنچه تو نیک می پنداری و تو قدر می دانی .  

ممنونم از تو بخاطر تمام سالیانی که رشته رشته موی سپید کردی تا من ذره ذره بالنده شوم ...

ممنونم از تو برای همه این سالهایی که نفس به نفس با من و دل نگرانم بودی .  

از تاریخ گفتی و اندرز گوی شدی تا عبرت گیرم و طریق راست طی کنم ،... از حساب گفتی که محاسبه کنم خود را و انچه بدان عمل می کنم ... از جبر و هندسه گفتی که جبر زمانه را بپذیرم و زیر بار سنگینش کمر خم نکنم و خود را همواره در مرکز   سه راس مثلث ایمان ، تلاش و راس سومی  ببینم !!!! 

اما معلم عزیزم ! آن راس سوم چه ؟ 
از آن حرفی نزدی !!!؟؟  

و در آن روزگاران ندانستم که راس سوم کدامست ! به امید دانستن آن ،  به کلاس بالاتر رفتم  باز هم  نگفتی  .و همینطور کلاس بالاتر و بالاتر  ... و باز نگفتی و نگفتی !!!!!

تا آنکه نیمکتهای مکتبخانه دیگر گنجایشم را نداشتند و از درس و مکتب فارغ شدم و آخر  ، زمانه بمن نهیب زد که راس سوم همان "عشق" است ..

معلم عزیزم 
چرا از عشق نگفتی؟ 
چرا از بشماره افتادن ضربان قلب و پریدن رنگ از رخسار نگفتی ؟؟؟

مکتبت ماوای اموختن بود ... جایی برای تفهیم مفهوم عشق ،  برای ذهنی خالی از جنجالها و کشمکشهای دوران ، لوح سپیدی که آماده ی حک کردن هر  فرازی از فرازهای  لازمه زندگی بود ! 

آنچه تو بمن نیاموختی زمانه همچون گرزی  بر سر و رویم کوفت  و برخاکم نشاند ... نه آنکه بیاموزد ، بلکه بفهماندم که نیاموختم ..!!!!

زمانه درس نمی دهد ..فقط امتحان می کند ..و من درس نیاموخته  مردود این امتحان شدم !!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۳:۰۹
وحید کیاپور

متولد اردیبهشت

سه شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۰:۵۱ ب.ظ

چه زیباست  رویش جوانه ها ی سر براورده از یخهای زمستان ...

چه زیباست خرمی دشت و دمن و چه دلچسب است گرمای افتاب اردیبهشت ...

چه باطراوت است  باران بهار   که می شوید صورت های اشک الود  از جفای سرما  و می زداید  غصه از دلهای   اکنده از غم انتظار بهاران را ...

چه زیباست بازگشت پرتدها ی مهاجر  و  رقص سنجاقکها و بازیگوشی سنجابهای  بیشه زار ...

و چه زیباتر که میلادت  فرخندگی و میمنت این  همه موهبت را دوچندان می کتد ...

میلادت مبارک ...🌸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۲:۵۱
وحید کیاپور

با اتیکت باشیم

دوشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۹:۱۰ ق.ظ

✒️ در روابط  اجتماعیمان رکورد  نزنیم ;

رکورد زدن افتخار آمیز است ، متمایز کننده است و گاهی شخص را مبدل به یک برند می کند .رکورد در ابراز محبت ، رکورد در اهتمام به سایرین ، و رکورد در دگر خواهی از انواع اینهاست .
گاهی شخص رکورد زن تافته ای جدا بافته می شود ،گاهی دوست داشتنی و گاهی ستودنی .
مسئولیت رکورد زن بیش از دیگر افراد است اورا متعهد و متهمّم می کند .به تدریج شخص دلخواسته های خودرا در گرو خواسته ی دیگران می بیند ، آنچه را میخواهد که دیگران می پسندند ، و آنرا می پسندد که دیگران را ایده آل است .واین باور  رفته رفته ،  منشور اخلاقی و ارتباط اجتماعی دیگران  نیز  می شود  و برای دیگران هم این باور که "
انچه ما میخواهیم ، همان خواستنی است" نوعی توقع و انتظار را منتج می گردد  که مسئولیت رکوردزن را بیشتر و البته دشوارتر  می سازد.
شاید باید روی غرفه های روابط اجتماعیمان اتیکت و برچسب قیمت بزنیم و ما‌به‌ازای هر اهتمام‌ورزی، هر بذل محبت ، و هر دگر خواهی را مشخص کنیم تا هرکس بقدر نرخی که می پردازد مشمول لطف و توجه ما قرار گیرد .اینگونه نه کمفروشی ای رخ می دهد و نه حراج توجهات و جانفشانیها . و این موقع است که ارزش لطف و نوعدوستی ما زیر سوال نزفته و انگشت اتهامی بسوی ما نشانه نمی رود.
محکوم به امور ناکرده و موظف به امور کرده ی خود نشده  و  مانند  زاهدی  تنها بواسطه یک خبط ،  زبان زد  خاص و عام نمی شویم حال انکه در جایی دیگر شریری بخاطر یک کار پسندیده مورد ستایش قرار می گیرد .!!!!!!!
چه خوب است روی تک تک ویژگیهای اخلاقی ای که مایلیم صرف دیگزان کنیم برچسب قیمت بچسبانیم تا احیانا از سوی دیگران برچسب بی توجهی و لاقیدی نخوریم .
اینگونه ،  هم ارادتمان به دیگران باور پذیرتر است و هم روح ایثار و نوعدوستی مان از سوی دیگران ، یک عادت  تلقی نمی شود و هرگز این مواهب در ما  نمی میرد . " بیایید با اتیکت باشیم "

#وحیدکیاپور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۹:۱۰
وحید کیاپور

حذر از عشق

شنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۹، ۰۷:۴۱ ب.ظ

مُهلکی مُهلِک تر از  تیغ جفایش نیست نیست

نازکی نازک تر از بند وفایش نیست نیست

مرهم وتیمار و بالینی  برایم هست هست

انکه او مرهم نهد زخمِ قَفایم ، نیست نیست 

"دل" که با عشقش بیارامد ، به واقع بود بود

"دل به این دیوانگی"  وفق مرادش نیست نیست !

با نِگه  مخموره ام کرد و  دل ازما  برد برد

غافل از این بوده ام خَمّارِ واثِق نیست نیست

در پیِ نامحرمان  پیمان زِ یادش  رفت رفت

این جفا مذموم در قانون عشقش نیست نیست

ای که این مرثیه را خوانی تو اینک  ، گوش گوش

عاشقی بر غمزه و اطوار دلبر  نیست نیست

تا که از نامردمی آه  از نهادت  رَست رَست

برحذر از عاشقی ! عهدو وفایی نیست نیست

 

فروردین 99
#وحید_کیاپور
#تنها

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۹ ، ۱۹:۴۱
وحید کیاپور

بیداد

سه شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۹، ۰۹:۵۲ ب.ظ

نباشم ببینم 

که زخم  تن زخمی   را درپناه بیداد  از چشمها پنهان کنی ...

نباشم ببینم 

از پناه داشتن در مٵوای جفا  لبختد خرسندی برلب داشته باشی ، لبی که  زخمی از

دست ناپاک جفاست و با تبسم لاجرمت ، خون از جراحتش سرازیر می شود .

نباشم ببینم 

که بودم و تو برای گناه ناکرده ات نادم و پشیمان شدی ...

که بودم و تو بی پناه و تنها  ناگزیر در لانه گرگ  مامن گزیدی ...

نباشم ببینم که روزی دیگر به اشدّ ستم زیر پا لگدمال باشی به این گناه که ظلم را در اغوش

کشیدی و دادخواهیت به جایی نرسید ...


نباشم که ببینمت ....

و نباشم که ببینمت ...

نبودن دراختیارم نیست اما ندیدن را خوب میدانم .

نبینمت تا  تراشیده نشوم ..نبینمت تا افول خورشید قدرتت را نبینم ..

نباشم ببینم !


#وحیدکیاپور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۹ ، ۲۱:۵۲
وحید کیاپور

چاره درد

سه شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۹، ۰۸:۱۹ ب.ظ

خواهم که در آغوش تو ای یار بمیرم

از درد تو ای یـــــار وفـــــادار بمیــرم

 

ناگـفتـــــن سرّ غم تو باعث آنـــــست

یا که بیمار شوم یا که به یکبار بمیرم 

 

هرچنـــــد مرا محـــــرم اسرار ندانی 

ناچار ندانســـــته ی اســـــرار بمیـرم 

 

دوش گوهر اشک تو در نرگس جادو 

لغزیـــــد و زلغزیـــــدن آن زار بمیرم 

 

اشک چاره ی ناچـاره ی درد است ولیکن

چاره آن است کزین چاره به ناچار بمیرم

 

ای که با جمعی و بی جمع نیارامی تو 

زان هراسم که بدور از تو و بی یار بمیرم

 

روی گلگون تو جان و رمقم می بخشد 

راضی مشـــو در حســرت گلزار بمیرم 

 

همه شب تا بسحر ورد زبان منِ "تنها"ست

از درد تو ای یـــــار وفـــــادار  بمیـــــرم 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۹ ، ۲۰:۱۹
وحید کیاپور

خط آخر

سه شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۹، ۰۸:۰۷ ب.ظ

مدتها در آرزویت  خون دل را از دیده بدامان روان ساختم .. 


اسمان دلم پرنده خیالت را در آغوش کشید و افقها را بهم دوخت ...


اشیانی از محبت برای او ساختم و ماوایی گزیدم که شاید لحظه ای در آن بیارامد و این درمانده را

تسکین قلب باشد .


شبهای تار را دوست می داشتم که خواب را به ارمغان می اورد تا شاید تورا در خواب همراه ببینم .


ادمکهای دغل را دوست می داشتم چون بوی  تورا وانمود می کردند ، بوی محبت .


نامت را دوست می داشتم  که دریایی از مفهوم بود ، معنایی از دانستگی و  حذق.


اما نه پرنده خیالت در آسمان من قرار یافت و نه قدم رنجه به دربای رویای شبانه ی من نمودی ، 


نه محبت راستین را در آدمکهای سبک مغز یافتم و نه از دریای محبت تو نصیبی داشتم ،

می بایست باور کرد  می بایست اذعان داشت که  تو نه آنی که  دلم عمری او را در

کوچه پس کوچه های تنهایی هوار می کشید...


 


دگر کافیست ! 

فضای قلبم را به عشقی حقیقی  مملو می سازم.عشقی که همراز و همراه من است ..


عشقی که با من و در تب و تاب من است ...

عشق به او که واحد است و معشوقی جز او نیست ...


اسمانم را به پرنده ای زیبا می سپارم که جولنکه عشق ورزی او باشد ، اسمانی از جنس

حقیقت .


قصه ی نا تمامت را رها می سازم ..

و خودرا به حقایق می اویزم ...

که تا در حقیقت به حقیقت برسم و نه درخیال به حقیقت .

حقیقت تو خیالی است که من پرورده ام 

خیال تو   رویایی است که من تعبیر نموده ام 

تو را به خیالهای خود و خیالهایم را به فراموشی می سپارم ...

از من مرنج و خرده مگیر که کلوخ انداز را پاداش سنگ است ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۹ ، ۲۰:۰۷
وحید کیاپور

سخنی با تو

سه شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۹، ۰۸:۰۱ ب.ظ

با توام ;

تو که مهری ، تو که عشقی ، 


تو که همراز شبهای هجری 


تو که همسفرم در کوره راه زندگانی


مثال نغمه ی پرشور شعری 


همه سازی ، 


همه سوزی ،

 

به گرمی مثل گرمای تموزی 


در رخ مــــــــاهرخان خال سیه


به درخشش چون آفتاب نیمروزی

 

تو صمیمی ، تو نیازی 


به نیاز همچو نمازی 

 


تو عزبزم تو خیالی ، در مهر سرحدکمالی 

 


چه بگویم که به تعریف ، نتوان وصف تورا گفت ;

 

زلقایت نه بِدَر شد، نبیاشقت

 

من از آن پــــــــــاک الـــــه تمنای وصل تو دارم .

 

من ازآن دولت حق ، خواهش مهر تو دارم .

 

از رقیبان دغاء نهراسم ،


چون عزیزی چون تو دارم ،


تو برآنی که بدانی که در این دل چه نوشته است


من برآنم تو ندانی که در آن محض نوشته است ...


" که عزیزم ، دوستت دارم "



#وحیدکیاپور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۹ ، ۲۰:۰۱
وحید کیاپور